بعضی از آدما مثل کوه می مونن ، هر چی بهشون نزدیک تر بشی ، بیشتر به عظمت و بزرگی شون پی می بری
Some people are like mountains , when you get closer to them , you find out their authority more
سالها پیش جایی خوندم:
او که میداند و میداند که میداند
او عاقل است پیرویش کن
او که میداند و نمیداند که میداند
او خواب است بیدارش کن
او که نمیداند و میداند که نمیداند
او طفل است به او اعتماد کن
او که نمیداند و نمیداند که نمیداند
او احمق است ترکش کن
البته ابن بمین این جملات رو کامل تر و بصورت شعر قبلاً گفته:
آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند
امروز فالی از جناب حضرت حافظ گرفتم که برام بسیار جالب بود:
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه کس سیه و دلق خود
ازرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به
کم و بیش بد است
کار بد مصلحت آن است که
مطلق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتر دانش
نزنیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق
نکنیم
شاه اگر جرعه رندان نه
به حرمت نوشد
التفاتش به می صاف مروق
نکنیم
خوش برانیم جهان در نظر
راهروان
فکر اسب سیه و زین مغرق
نکنیم
آسمان کشتی ارباب هنر
میشکند
تکیه آن به که بر این
بحر معلق نکنیم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی
رنجید
گو تو خوش باش که ما
گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم
بر او
ور به حق گفت جدل با سخن
حق نکنیم
امروز یه جمله از ماکس پلانک دیدیم که برام جالب بود حتی اگه از اون هم نباشه زیباست.
هر کس که فکر می کند تقدیر، آینده اش را تعیین کرده است در حقیقت به ضعف اراده خویش اعتراف کرده.
یکی از بهترین کتابهایی رو که تو عمرم دیدم و خوندنش همیشه برام لذتبخش و مسحور کننده بوده تائوته چینگ اثر لاوتزه هست. مثلاً اولین قسمت اونو که میخونین ببنین چقدر شبیه به حکمتهای دیگه س. من اینجا برای فهم بیشتر ترجمه فرشید قهرمانی رو رو بعد از ترجمه هرمز ریاحی و بهزاد برکت و در قسمت انگلیسی هم اول از ترجمه Gia Fu Feng & Jane English و سپس از ترجمه انتشارات HarperCollins با یادداشت Stephen Mitchell استفاده کردم. امیدوارم شما هم لذت ببرید.
یک
دائو را اگر توان گفت، جاودان نیست
نام را اگر توان نامید، جاودان نیست
بی نام، آغاز آسمان و زمین است
نامیده، هزاران هزار را مادر.
بیآرزو، راز بیند
آرزومند، فاش
یگانهاند این دو نام،
وین بسان تاریکیست
هزارتوئی، تاریک
دروازهای بهراز.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دروازه ی ورود به دنیای شناخت.
1
The Tao that can be told is not the
eternal Tao.
The name that can be named is not the
eternal name.
The nameless is the beginning of
heaven and Earth.
The named is the mother of the ten
thousand things.
Ever desireless, one can see the
mystery.
Ever desiring, one sees the
manifestations.
These two spring from the same source
but differ in name; this appears as
darkness.
Darkness within darkness.
The gate to all mystery.
The tao that can be told
is not the eternal Tao.
The name that can be named
is not the eternal Name.
The unnamable is the eternally real.
NAMING is the origin
of all particular things.
Free from DESIRE, you realize the mystery.
Caught in desire, you see only the manifestations.
Yet mystery and manifestations
arise from the same source.
This source is called DARKNESS.
DARKNESS within DARKNESS.
The gateway to all understanding.